تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
شب که از راه میرسد
فکر و ذهنم
وحتی در و دیوار و سیگارها حرفها می زنند با دلم
اما افسوس لبانم بریده اند از گفتن
هر چه گفتم تنهایم تنهاتر شدم
وقت سکوت است .

برچسب ها: شب، شعر، داستان، هنر، داستانک، طنز تو نطنز، ان تو کفن،  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات